ضربان قلم

سواد حیرتی دارد بیاض چشم قربانی

سه شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۰۰ ق.ظ

شهیدان وفا را درس دیداری ست پنهانی
سواد حیرتی دارد بیاض چشم قربانی


جهانی رفته است از خویش در اندیشهٔ وهمی
سرابی هم نمی‌بینیم و کشتیهاست توفانی


نگه واری تأمل ‌گر نمایی صرف این‌گلشن
تماشا هرزه‌ گردی دارد و غفلت تن آسانی


چو صبح از وضع امکان وحشتی داریم زین غافل
که هر کس‌ گرد دامان خود است از دامن افشانی


حریف عرض رسوایی نه‌ای فال تغافل زن
مژه پوشیدنت‌کم نیست‌گر خود را بپوشانی


دهان ‌گفتگو را خاتم مهر خموشی‌ کن
اگر داری به ملک عافیت ذوق سلیمانی


به یک دم خامشی نتوان ز کلفت‌ها برون جستن
نفس را آب کن چندان که گرد خویش بنشانی


جداگردیدن از خود هر قدر باشد غنیمت دان
همه‌گر عکس توست آن به‌که از آیینه نستانی


مبادا همت از تحصیل حاصل منفعل ‌گردد
مرو تا می‌توانی جز پی‌کاری که نتوانی


زپیراهن برون‌آ تا ببینی دستگاه خود
حباب آیینهٔ دریاست از تشریف عریانی


خموشی بست اگر راه لب خجلت نوای من
عرق خواهد رهی واکردن از دیوار پیشانی


نگه کافیست بیدل نالهٔ زنجیر تصوبرم
زبان جوهر آیینه‌ کم لافد ز حیرانی



این روزها همه جا صحبت از یک نگاه خاص است. این غزل بیدل را دیدم و با این پیشینه یکی دو بیتی خیلی به نظرم متناسب آمد. نه تنها متناسب با آن شهید، متناسب با عید پیش رو هم.



پ ن: البته من در گوشی بیدل دارم که نسخه خیلی بی علامت و اینهایی است. به نظرم دو جا اشکال تایپی دارد. هر چند در اینترنت هم همین است!


بعدا اضافه شد: یک  بیت دیگر هم دیدم که مصرع اولش با آن مصرع عنوان شده -و نه با موضوه بحث- تناسب اندکی گویا دارد:

عمریست  وحشتم نگه چشم حیرتست

یادت نشانده است غبار خیالی‌ام

۹۶/۰۵/۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
ضربان قلم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی