این شعر مال زمستان یکی دو سه سال پیش است. ناقص رهایش کرده بودم و فراموش. اوایل زمستان امسال، دنبال یک چیز دیگری بودم، آن را پیدا نکردم، این را پیدا کردم، و ویرایش و کاملش کردم.
رخت مرگ است این سپید سادهٔ یکدست
بر تن رنجور دی،
بهمن
و گاه اسفند
یا که قاب عکسِ جانداریست
نقش میبندد بر آن
تصویری از یک بختِ بیمانند
ردپای یک زن و یک مرد
برف میبارد که تصویری بسازد زنده بر یک مرگ
پ ن: بالاخره تعطیلات شروع شد. امسال فرصت نفس کشیدن هم نداشتم! :)
پ ن ۲: مانده بود این مطلب در پیش نویسهام.