به بهانه حضور مختومقلی فراغی در سریال بازی نقابها | اهل سنت و زیارت
چند شب پیش داشتم از جلوی تلویزیون رد می شوم که صدای تلاوت قرآن و تصویر پیرمردی که با لباس محلی از پله های آرامگاهی بالا می رفت توجه مرا جلب کرد. پیرمرد بر مزاری نشست که نام «مختومقلی فراقی» بر آن حک شده بود. همین باعث بنشینم و ادامه اش را ببینم. کمی از شعر مختوم هم بر سر مزار به زبان محلی خوانده شد و ترجمه آن زیرنویس شد. هر که آتش بدون دود را خوانده است، شعرهای مختومقلی را شنیده است؛ از زبان گالان اوجا برای سولماز و اگر اشتباه نکنم از زبان آلنی هم وقت مبارزه. (اگرچه یادش نماند یا توجه نکند, م. هم به واسطه دیگری همزمان با کتاب دیدم و در ذهنم حک شد)
اگر پیرمرد بازیگر نبود فکر می کردم مستند است. ولی در ادامه دیدم که عنوان «بازی نقابها» را گوشه سریال حک شد. اتفاقا روز شعر و ادب می خواستم از حضور بسیار کمرنگ شعر در سریال ها بنویسم. جز چند مورد بسیار اندک، بسیار به ندرت شعر را در فیلمها و سریالها می بینیم در حالی که چه ظرفیت بالایی است برای نویسندگان و فیلمسازان و چقدر جایش خالیست. بگذریم خود جای مقاله دارد.
اینکه این سریال خاص شعری نیست و به شاعر شهر موردنظر توجه کرده است بسیار قابل ستایش است. البته به نظر می رسد علت این توجه به نقش پررنگ شاعر در آن محل و شهر هم برگردد که نویسنده یا کارگردان را به ناگزیر به آن کشیده باشد. (حدس من درست بود) قسمت دوم بود که دیدم. و قسمت های بعدی را نشد که ببینم ولی نام کارگردان نسبتا ترغیبم می کرد به دیدن.
نکته دیگر اینکه سریال با تیتراژی پایان یافت که شعر محمدمهدی سیار به آواز سالار عقیلی بود.
یک نکته خیلی جالب هم برایم پیش آمد در ارتباط مزار و مختومقلی که شاعر اهل سنت است:
من شنیده بودم که قبور بسیاری از بزرگان اهل سنت دارای منار و حتی گنبد است، یکبار هم جستجو کرده بودم ولی خیلی دقت نکرده بودم و الان با دیدن بخشی از سریال بازی نقابها و صحنه ای که در پست قبل اشاره کردم، قدری بیشتر به این مساله توجه کردم. می بینیم که آرامگاه مختومقلی فراغی که شاعر و عارف نامی ترکمن است، دارای بارگاه است و بازیگر سریال نیز حالتی در کنار آن شبیه زیارت ما دارد. به یاد برخی شعرها در زیارت اهل سنت افتادم اما چرا راه دور برویم؟ بیاییم سیمای زیارت در میان اهل سنت را در شعر همین شاعر ترکمن، یعنی مختومقلی ببینیم.
من عینا بخش بسیار کوتاهی از مقاله جناب آقای یوسف قوجق با نام «امام حسین (ع) در شعر مختومقلی فراغی، شاعر مشهور ترکمن» را نقل می کنم. گفتنی ست جناب قوجق خود نیز از هموطنان اهل سنت ماست.
«از گذشتههای دور تاکنون، جوانان ترکمن در ترکمن صحرا پس ازعروسی، به امید استحکام پایه های زندگی مشترک، به آستان مقدس امام رضا (ع) متوسل شده و سفر به مشهد و زیارت بارگاه امام رضا (ع) را یکی از سنت های حسنة فرهنگ خود می دانند.
مختومقلی میگوید:
دنگ دوشلار یانینده بیر بیکمالام
عاشقام، مجنونام، شکسته حالم
سینهی خراسان زواری عالم
یا امام رضایه باغیشلا بیزنی
من در بین همسالان خود فردی بیکمال هستم
عاشق و مجنون و شکستهحالم
ای خدا! به حق زوار عالم که در قلب خراسان است،
تو را به حق امام رضا ما را ببخش!
شاعر ترکمن برای سرزمین کربلا ارزش فراوانی قائل است:
مگر یوسف دوشدی چایا
جمالینگ دییپ باقام آیا
عراق زمین کربلایا
باقام یوسف دیه - دیه تو گویی
یوسف را در چاه کرده باشند؛
به هوای دیدن جمالت، به ماه می نگرم
و یوسف یوسف گویان
به کربلا در عراق چشم دوخته ام
مختومقلی چنان جایگاهی برای شخصیت امام حسین قائل است که در شعری شفای دل بیمار و آشوبزدة خود را از حسن، حسین، علی و دیگر بزرگان و ائمه میخواهد:
اون ایکی امام، بیری-بیریندن سرور
یدی ولی، یاران بولوپ، مدد بر
مشهد، قارا بابا، یا شیث پیغامبر
حسن، حسین، شاهمردان، شفا بر! ای دوازده امام، ای که یکی از دیگری سرورتر!
ای هفت نفر اولیاء، همه به یاری هم!
ای مشهد ( امام رضا)، ای قرهبابا، ای حضرت شیث!
ای حسن، ای حسین و ای شاهمردان، شفایم ده!»
پ ن: استدلالی از این بالاتر در برابر اهل سنت در برابر اتهام شرک و زیارت؟
پ ن: می دانیم و بسیار می شنویم که اهل سنت با آنچه وهابیت و سعودی و تکفیری نشان می دهند متفاوتند و وهابیت پشتوانه علمی و فقهی معتبر و قابل دفاع ندارد اما حالا با دانستن این جزئیات کین ورزی او را بیشتر درک می کنم و متنفرتر می شوم از آل سعود.